نقطه سر خط 8 سال پیش لینک مطلب رقیب راه می رویم باران ... ! ... چترت را باز می کنی دیگر یکرنگ نیستیم ... ! من خیس، تو آفتابی ... 0 لایک / 20 نظر / 3 بازدید نمایش نظرات قبلی نیستا دیگر یکرنگ نیستیم ... ! من خیس، تو آفتابی ... تا حالا اينجوري بهش نگاه نكرده بودم خوب نگاه كردي مرسي روی رد رویاها ... شعرهایت را نقد حرام است گویی ....! سکینه weblog جالبي داري... مرسي به من سر زدي[لبخند] اين رستورانه كه گفتم تو خيابون كار و تجارت رو به روي مركز خريد ونكه بی تبار الان که دوباره خوندم به یه نتیجه ی دیگه رسیدم! اینکه نه بارون مهمه نه چتر مهم اینه که تو نمیتونی (یا نمیخوای) مث اون باشی و اونم نمیخواد یا نمیتونه مث تو باشه!!! نازی امیدوارم این خیسی بخاطر اشکات نباشه... نازی قالب نو مبارک... سمانه زیره چترش ولی جایه خوبی برای یکرنگ شدن نبود؟!!!! سمیرا من خیس اشک تو غرق لبخند چرا ما هیچوقت شبیه هم نمی شویم؟ سیب سرخ [لبخند] شقایق پس راست میگه سهراب چترها را باید بست زیر باران باید رفت دوست را خاطره را زیر باران باید جست... واسه همین یه رنگیشه! پرشین بلاگ Persianblog
نیستا دیگر یکرنگ نیستیم ... ! من خیس، تو آفتابی ... تا حالا اينجوري بهش نگاه نكرده بودم خوب نگاه كردي مرسي
سکینه weblog جالبي داري... مرسي به من سر زدي[لبخند] اين رستورانه كه گفتم تو خيابون كار و تجارت رو به روي مركز خريد ونكه
بی تبار الان که دوباره خوندم به یه نتیجه ی دیگه رسیدم! اینکه نه بارون مهمه نه چتر مهم اینه که تو نمیتونی (یا نمیخوای) مث اون باشی و اونم نمیخواد یا نمیتونه مث تو باشه!!!
شقایق پس راست میگه سهراب چترها را باید بست زیر باران باید رفت دوست را خاطره را زیر باران باید جست... واسه همین یه رنگیشه!
دیگر یکرنگ نیستیم ... ! من خیس، تو آفتابی ... تا حالا اينجوري بهش نگاه نكرده بودم خوب نگاه كردي مرسي
شعرهایت را نقد حرام است گویی ....!
weblog جالبي داري... مرسي به من سر زدي[لبخند] اين رستورانه كه گفتم تو خيابون كار و تجارت رو به روي مركز خريد ونكه
الان که دوباره خوندم به یه نتیجه ی دیگه رسیدم! اینکه نه بارون مهمه نه چتر مهم اینه که تو نمیتونی (یا نمیخوای) مث اون باشی و اونم نمیخواد یا نمیتونه مث تو باشه!!!
امیدوارم این خیسی بخاطر اشکات نباشه...
قالب نو مبارک...
زیره چترش ولی جایه خوبی برای یکرنگ شدن نبود؟!!!!
من خیس اشک تو غرق لبخند چرا ما هیچوقت شبیه هم نمی شویم؟
[لبخند]
پس راست میگه سهراب چترها را باید بست زیر باران باید رفت دوست را خاطره را زیر باران باید جست... واسه همین یه رنگیشه!